کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

کیان گل خندون مامان و باباش

شیطنت های گاه و بیگاه تو !!!!

گل پسر شیطون امروز یه گندکاری بزرگ انجام دادی و کل جعبه ی کرم مامانی رو به لباس و دست و صورتت مالیدی حسابی من و شاکی کردی. درست دو ساعت بعد این بلا رو سر لوسیون بدنت آوردی و اونو روی زمین ریختی و کلی هم از کارت لذت بردی و اینقدر کثیف کاری کردی که با لباس راهی حموم شدی تا اونجا تمیز بشی. اما توی حموم همش داد و فریاد میکردی که: ماما دمال یعنی (مامان دستمال بده) اگرچه که شاهکار آخرت منو از عصبانیت به مرز سکته رسونده بود اما شیرین کاری های تو حمومت و تلاشی که واسه ی توضیح کارت از خودت نشون دادی نه تنها عصبانیتم رو از بین برد حتی خستگی کل روزم رو از بین برد و هر بار که به صورتت نگاه کردم دست و پای کرم مالی شدت جلو...
3 مهر 1393

روزهای شهریوری ما....!!

جان جانانم صبح قشنگ شهریوریت بخیر و خوشی امیدوارم تموم صبح های قشنگ زندگیت به شیرینی و پر انرژی بودن روزهای به یادموندنی کودکیت باشه نازدونه ی مامان پسر پرانرژی و شیطونم روزهای اخر شهریور تند تند میگذرن تا جاشوون رو به پاییز برگ ریزون بدن. اینروزا بوی درس و مدرسه تو کل شهر پیچیده و هر جایی که میری صحبتش براهه آترین کوچولو دختر عموی ناز مهربونت هم امسال به جمع بچه مدرسه ای ها پیوسته و چند روزی میشه که شاگرد پیش دبستانی حساب میشه آترین عزیزم امیدوارم که تمام مراحل تحصیلت رو با موفقیت پشت سر بزاری و روز به روز باعث سرافرازی پدرو مادرت بشی راستی کیان مامان عمو بهزاد و مریم جون واسه تعطیلات تابستون مسافرت رفته بودن و بر...
20 شهريور 1393

شهریورررر از راه رسید!!!

کیان دردانه ام شهریورر شلوغ و پر جنب و جوش هم از راه رسید.. چند روز آینده خیلی سرمون شلوغ خواهد بوود از تولد 6.6.66 خاله سارا تا مهمونی و چندتا عروسی پشت سرهم.امیدواررم که همیشه مشغله های همه مربوط به مسایل و مصایب شیرین روزگاارر باشه.. پسرک شیطون و شیرین مامان چند روزی میشه که تلفظ اسمت رو یاد گرفتی و هر چیزی رو که نسبت بهش حس تعلق داری رو با ادای تیانننننننه(مال کیانه) در تصرف خودت میگیریش. دندون های نیش پایینت لثه ات رو متورم کرده و کار رو به جایی رسونده که پستونک رفیق فابریک دهنت شده و هر جایی که میبینیش عاشقانه به سمتش پر میکشی.. عاشقانه بابا مجید و دوست داررری و مثل هر کوچولووویی شیفته ی اینی که تمام وقتت رو ...
2 شهريور 1393

دندونای نیش هم نیش کشیدن!!!

ماه مهربون مامان دندونای نیش فک پایینت در 10.5.1393 بعد کلی دردسر و اذیت شدن و داستان های خودش جوونه زدن و بیرون اومدن!! تا بلاخره بعد مدت ها بیقراری و بد خوابی های شبانت بتونی یه استراحت درست و حسابی بکنی. حالا تو یه شیر مردی با 14 تا نگین صدفی و زیبااااا گل مامان دندونای جدیدت خیلی خیلی مبارک باشه قهرمان!!رز!  
22 مرداد 1393

تعطیلات به یاد موندنی عید فطر امسال...!!

کیان مامان اول از همه بزار یه دعا واسه تک تک ادمهای این دنیا کنم.اونم اینه که خدای مهربون لبخند رو روی لب همه ی بنده هات بنشون و طعم شیرین شادی رو بهشون بچشون!! ماه رمضون امسال هم با همه ی اداب و رسوم خاص خودش تموم شد و عید فطر با تعطیلاتش از راه رسید تعطیلات فطر امسال 4 روز بود که همین فرصتی برای یه مسافرت تابستونی رو فراهم کرده بود اما خیلی هام مثل ما مسافرت نرفتن اما از همه ی تعطیلاتشون به نحو احسنت استفاده کردن اولین و مهم ترین دلیلی که باعث شد تا ما خونه بمونیم ازدواج خاله سارا و برنامه های جانبیش بوود بله گل پسر مامان خاله سارای مهربون تو درست روز عید فطر جواب بله رو به عمو امین داد تا نه تنها خودشون بل...
12 مرداد 1393

قایق سواری..

جوجه جون چند شب پیش با چندتا از دوستای خوب بابایی رفتیم باغ عمو مهدی و مهبد کوچولو وکلی خوش گذروندیم البته خواب کم و بهانه های گاه و بیگاه تو اولش یکمی مامان و خسته کرده بود اما با همه ی این اوصاف شب خوبی بود.تو برای اولین بار سوار قایق بادی شدی و کلی هم تو بغل خاله متی توی اب کیف کردی این وضعیت اینقدر برات جالب و آرامش بخش بود که خاله روی پاش بالش گذاشت و تو کف قایق روی پای خاله متی ریلکس خوابیدی و بعد یه قایق سواری رویایی به یه خواب عمیق فرو رفتی. وبه این ترتیب مهمونی واسه مامان سیما درست بعد خواب تو شروع شد. اون شب به همه خوش گذشت و یه خاطره قشنگ تو ذهنمون جا گذاشت امیدوارم توام که بزرگ شدی دوستای خوبی مثل ما پیدا ...
30 تير 1393

دومین(میهمانی خدا)رمضان.....

  ماه خدایى رمضان ماه مناجات ودعا رمضان پر بود از شور و صفا ماه خالص شدن از کبر و ریا رمضان ماه رسیدن به خدا اى خدا از سر احسان و کرم تو نگاهى به دل ما بنما باز کن در را به روى دل ما اى که هستى در دو عالم پادشا من گنه کار و تو یا رب غافرى بر بدى ها و خطا ها ساترى بار الها اى امید جان و دل این دلم را کن به نورت متّصل   کیان مامان ماه رمضان ماه میهمانی بزرگ خدا با همه ی اداب و رسوم خاص خودش به نیمه رسیده و تو دومین رمضان عمرت رو سپری میکنی.. تو هنوز واسه درک معنا و مفهوم این ماه خیلی کوچولویی امیدوارم رمضان های بیشماری رو سپری کنی تا لحظه لحظه های متفاوت این ماه و درک...
22 تير 1393

شیرگاو

نفس مامان صبح قشنگ شنبه ات بخیر الان که دارم وبلاگت رو اپ میکنم تو توی یه خواب نازی و با یه لبخند قشنگ هفتمین پادشاه خوشبختی رو خواب میبینی خدای ناکرده واست سوتفاهم پیش نیاد که خیلی خوابیدی هااااااا خیرررر شما راس ساعت 7.30 بیدار شدی. صبحانه خوردی.کلی با بابامجید فوتبال بازی کردی بعدش رفتی دوش گرفتی و کلی هم آب بازی و الان توی خواب نیمروزت هستی اینا رو مینویسم که وقتی بزرگتر شدی و تونستی بخونیشون بفهمی که تا 1 سال و 7 ماهگی هم تو همچنان سحرخیز و کم خوابی..... قربونت برم کوچولوی شیطون و بلای مامان..... از همه ی این حرف ها گذشته اومدم تا اینجا بنویسم که تو هم به جمع کوچولوهایی که شیر گاو میخورن پیوستی... ...
21 تير 1393