شهریورررر از راه رسید!!!

کیان دردانه ام

شهریورر شلوغ و پر جنب و جوش هم از راه رسید..

چند روز آینده خیلی سرمون شلوغ خواهد بوود

از تولد 6.6.66 خاله سارا تا مهمونی و چندتا عروسی پشت سرهم.امیدواررم که همیشه مشغله های همه

مربوط به مسایل و مصایب شیرین روزگاارر باشه..

پسرک شیطون و شیرین مامان چند روزی میشه که تلفظ اسمت رو یاد گرفتی و هر چیزی رو که نسبت بهش

حس تعلق داری رو با ادای تیانننننننه(مال کیانه) در تصرف خودت میگیریش.

دندون های نیش پایینت لثه ات رو متورم کرده و کار رو به جایی رسونده که پستونک رفیق فابریک دهنت شده

و هر جایی که میبینیش عاشقانه به سمتش پر میکشی..

عاشقانه بابا مجید و دوست داررری و مثل هر کوچولووویی شیفته ی اینی که تمام وقتت رو با بابایی بگذرونی

و این علاقه کار رو برای ما یکمی سخت کرده و به اونجایی رسونده که برای دستشویی رفتن هم باید

از دستت فرار کنه و گرنه شما جنگ جهانی سووووم رو به تنهایی به پا میکنی.

این داستان هرروز صبح و عصر وقت رفتن بابا مجید به سرکاار تکرار میشه و نمی دونم چراا هیچ راه کاری هم

برات کارساز نیست.

این روزا وقت رفتن بابایی من باید کد5 رو انجام بدم تا اون فرااار کنه و به کاراش برسه

کد 5 یعنی پنجره

بله داستان هم از اون جایی شروع شد که تنها جایی که تونستم تو رو مشغول کنم تا بابا فرار کنه

پنجره ی اتاق خوابمونه که به حیاط با صفای خونه همسایه مشرفه و حتما توش یه گربه یا چندتا پرنده

وجود داررن که تو باهاشون حال میکنی و بیخیااال بابایی میشی.

و راه فرار دوم حموم

بله دومین ترفند هم اینکه تورو توی حموم مشغوول اب بازی کنم تا بابا به کارش برسه

امیدواررم هرچه زودتر به درک درستی از این برسی که موقع رفتن بابایی تو نمی تونی همیشه همراهیش کنی.

خوشحالم از اینکه کاار بابا علی هم توی تهران تموم شد و درست زمانی که تو به یه همراه مردونه احتیاج دارری

اون باشه تا تو رو با خودش همه جا ببره تا هم من به کارام برسم و هم تو از بیرون بودن با یه مرد لذت ببری

گل پسرم محیط کار بابایی مناسب بچه ها نیست بهمین علت خیلی هم نمی تونی اونجا بری پس

باباعلی الان یه کمک بزرگ هم واسه من و هم یه جانشین مهربون و دلسوز واسه بابایی

تا کمبود زمانی ما رو واسه ی تو جبران کنه.

بابا علی مهربون ممنون از این همه لطف و مهربونیت و ممنون از اینکه یه پناه محکم و امن واسه

پسرک کوچک و شیرین منی