شهرستانک....
کیان مامان
دیروز نهار مهمون خاله مهدیه و عمو مهدی و مهبد کوچولو بودیم
خیلی هم خوب
خیلی هم عالی
کلی هم خوش گذشت جای اونایی که نبودن خالی....
شهرستانک یه جای خوش آب و هوا نزدیک روستای هزاوه است که عمو مهدی و خانواده اش اونجا
خونه دارن و ما هم مهمونشون شدیم و تا غروب هم کنارشون موندیم.
از اولین تجربه ی آب نبات چوبی خوردنت بگم که بلد نبودی چجوری بخوریش
تا بریدن انگشت دستت که با بررسی سنگ های باغچه اتفاق افتاد.
اما خدا رو شکر ختم به خیر شد
یه خواب خوب عصرونه
با یه عالمه بازی دور کرسی با مهبد کوچولو
حمله کردن به اتاق کشمش هاشون و
بررسی جز به جز وسایل از اتاق ها گرفته تا کپسول گاز
و..........
اینم یکی دیگه از روزهای خوب و به یادموندنی تعطیلات نوروز 93 بود.
امیدوارم تک تک روزهای زندگیت
بخندی و شاد باشی.
دوستت دارم بی بهانه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی