خبر بد......!!
کیان مامان چندروز پیش که من وتو مشغول آماده کردن خودمون واسه رفتن به جشن تولد
سه سالگی مهبد کوچولو بودیم
یه خبر خیلی بد و ناگهانی همه ی برنامه هامون رو بهم زد و در نهایت
یه غم بزرگ تو دلمون جا گذاشت
عمو مهدی بابای آرشام کوچولو توی یه تصادف با یکی از دوستای دیگه ی بابایی به رحمت خدا رفتن و
خانوادهاشون رو با یه دنیا اشک و حسرت تنها گذاشتن.....
با هیچ حرف و کلامی وسعت غم اونها کم نمیشه اما از صمیم قلبم
واسشون از خدای بزرگ و مهربون صبر و شکیبایی می خوام..
خدای مهربون!
هیچ بچه ای رو بی پدر و هیچ زنی رو بدون همسر و تکیه گاه رها نکن!!!
خدای بزرگم تنهایی رو تو سرنوشت هیچ انسانی حک نکن!!
آمین!!!!!
آنکه میرود فقط میرود
ولی آنکه می ماند درد میکشد.غصه میخورد.بغض میکند.اشک میریزد
و در نهایت تک تک اینها روحش را به آتش میکشد
و در انتظار اویی که دیگر باز نمیگردد آرام آرام خاکستر میشود.
گاهی کلام
در وصف واقعیت آدمها عجیب کم می آورد
و به ناچار این سه نقطه...
و دیگر هیچ.
پی نوشت:خاله مهدیه و مهبد جونم بابت غیبتمون تو جشنتون متاسفیم.امیدوارم که سالیان سال در کنار هم
خوش و خرم باشین و 100سالگیتونو جشن بگیرین.....