آذر از راه رسید.....!!
جوجه کوچولوی مامان سلاااام
سلام گرم من و تو یه عصر سرد سرد پاییزی پذیراااا باش
عزیزکم آذر ماه هم از راه رسید و یواش یواش داریم به روز تولدت نزدیک میشیم.
روزهای پایانی یک سالگی
روزهای شیرین کنجکاوی ها و شیطنت های بی حدو حساب و گهگاهی هم خطرناک تو
روزهایی که بلاخره تنبلی رو کنار گذاشتی و هر روزش یه واژه جدید به دایره لغات شیرینت اضافه میکنی و من و
غرق لذت و شادی میکنی.
ماه آبان هم با وقایع تلخ و شیرینش تموم شد به جز یه مشت خاطره رنگ و وارنگ چیزی برامون به یادگار نموند
خدا کنه که همه ی خاطرات کودکیت رنگ هاشون شاد و قشنگ باشه نازنینم
اول از همه بگم که شب تولد منم امسال واسم یه سورپرایز بینطیر شد که با برنامه ریزی عمو سعید و عموحسام
با یه کیک خوشگل به خونمون اومدن و اخرش این سورپرایز به یه مهمونی دور همی با باقی دوستامون
تبدیل شد...
و اما خاطره ی بد این روزا روز جمعه 23 ابان بود که خواننده مورد علاقم مرتضی پاشایی براثر بیماری فوت کرد.
خیلی حیف شد اخه من و بابایی با آهنگاش هزارتا خاطره ی خوب داشتیم..
گل کوچولو و خوش آب و رنگم
امیدوارم تک تک لحظه های زندگیت به قشنگی و صفای این روزات باشه...
دوستت دارررم بی بهونه