جوونه زدن سومین و چهارمین نگین هایت مبارک!!!

جان جانانم تبریک!!

کیان قشنگم سومین و چهارمین نگین های زیبات هم جوونه زدن.

همین چند روز پیش بود که از نبودنشان دل نگران بودم.

اما حالا به لثه ی بالاییت که دست میزنم تیزی های بکر و تراش نخورده ات رو لمس میکنم.

چه آرام و بیصدا مهمان دهان کوچکت شدند.

   مبارکت باشد دردانه ام........

این دوتا نگین خوشگل

مورخ13.آبان ماه.1392 مصادف با10 ماه و 20 روزگیت سر از لثه هات درآوردن...

(اینجا از نور فلاش دوربین چشماتو جمع کردی)

چند روزی میشه که موقع عکس گرفتن به محظ اینکه نور قرمز دوربین مامانو میبینی قبل از فلاش زدن

چشماتو محکم به هم فشار می دی و این شکلی میشی.

خیلی دوست دارمممممم

  اینم شیطنت جدیدت

بله آقا کیان این روزا مثل برق و باد خودت رو به پشت روروکت میرسونی

و تلاش میکنی تا سرپا بایستی بعد هم دستت رو به پشتی حایل میکنی و روی روروکت

سرپا می ایستی.از نیم پله ی آشپزخونه دیگه میتونی بالا بیایی

و خودت رو توی اولین طبقه ی بوفه ی کابینت جا میدی.

اما هنوز یاد نگرفتی که چطوری وقتی جاهای سخت میری خودت رو نجات بدی.

تمام تلاشتو برای بالا رفتن از دسته ی مبل میکنی اما هنوز موفق به انجامش نشدی.

اینا کارای در دست اقدامت هستن.

و در نهایت کار مورد علاقت رد شدن از زیر میز و صندلی هاست تا جایی که خسته میشی و همون جا

اینقدر فریاد میزنی تا یکی بیاد و نجاتت بده.

پس به امید پیروزی روز افزون شما کوچولوی محترم.....