مرغ عشق!
کیان مامان چندروزی میشه که صاحب یه پرنده ی کوچولو شدی!!
یه مرغ عشق سفید کوچولو که بابا مجید واست خریده
یه پرنده ی ناز و خوش صدا
که وقتی نگاش میکنی عاشقش میشی
مبارک باشه مامانی!!
واما کیانی که تو اولین برخورد دوست داشت پرندش تو دستش باشه و چنان قفسش رو تکون می داد
که بیچاره ازترس دیوونه شده بود و نمی دونست کجا فرار کنه
و بابا مجیدی که بعد دیدن این صحنه ها نمی دونست از کدومشون دلجویی کنه
از کیانی که عین ابر بهار اشک میریخت تا پرندش تو دستش باشه
یا مرغ عشقی که از بس تو قفسش تکون خورده بود تند تند نفس میکشید و داشت از حال میرفت.
بلاخره با پا درمیونی من داستان ختم به خیر شد و حالا کیان واسه دیدن مرغ عشقش
از دو تا پله بالا میره و براش دست تکون میده و بای بای میکنه اما اگه دیدارشون بیشتر از 5دقیقه
طول بکشه دوباره توقعات آقا کیان بالا میره و روز از نو روزی از نو......
اینم عکس مرغ عشق ناز خونه ی ما که
زیر چشماش بنفشه و زیر شکم و بین بال هاش آبی خوش رنگ