سقوط آزاد
کیان مامان
از وقتی خیلی خیلی کوچولو بودی موقع خواب خیلی جا به جا نمی شدی و تقریبا تو ی جات
وول می خوردی بهمین علتم وقتی روی تخت خودمون می خوابوندمت تدابیر امنیتی لازمه یه فرشته رو
انجام نمی دادم جون از تکون نخوردنت مطمئن بودم
اما............
دیروز صبح زمان استراحت بعد صبحونه ات وقتی مشغول گپ و گفت با خاله متی بودم
صدای افتادن و گریه ات حتی فرصت خداحافظی هم بهم نداد و دیدم که توی خواب
غلت زدی و از تخت افتادی پایین
مامان بمیره برات که با چشمهای بسته گریه میکردی اما اینقدر خوابت میومد که پلکات از هم باز نمیشد
خیلی دردت نیومده بود چون به هیچ جایی اشاره نمی کردی
اما خیلی ترسیده بودی!!
منو واسه سهل انگاریم ببخش!!!
از این به بعد دیگه یه دیوار بالشی ایمن و نرم واست میسازم تا خواب شیرینت با حوادث این چنینی
بهم نریزه.البته که همین بدخواب شدن دیروزت و بهانه گیری و بدخلقی بعدش بزرگترین تنبیه مامانی بود.
گل پسر شیطون و شیرین مامان دوست دارررررم!!