کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

کیان گل خندون مامان و باباش

و روز تولدت رسید...!!

امروز روز میلاد توست و من هر روزبیش تر از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای تا زیبا ترین لحظه های عمرم را برایم بسازی....... پس تو ای خود خود خوشبختی سالروز زمینی شدنت مبارک... شیر مرد من دو سالیگت مبارک!! امروز برای دومین بار روز تولدت تکرار میشود و من مادر نشسته بر اسب سفید رویاها تا سالیان سال برایت آرزو رج میزنم..... میبافم و میبافم تا از ته خوشبختی با صدای  ماما گفتن های نصف و نیمه ات به خودم بیایم و ببینم که تو هنوز اول این راه درازی.... درست در اولین گامهای زندگی درست همانجایی که مردانگیت برای همیشه ها رقم میخورد و چیزی به اسم س...
23 آذر 1393

یه شعر قشنگ...!!

  تو آمدی و خدا خواست پسرم باشی بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی .خدا به من خندید استخارره زدم  گفت پسرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا گلم که خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی ...
7 آذر 1393

آذر از راه رسید.....!!

جوجه کوچولوی مامان سلاااام سلام گرم من و تو یه عصر سرد سرد پاییزی پذیراااا باش عزیزکم آذر ماه هم از راه رسید و یواش یواش داریم به روز تولدت نزدیک میشیم. روزهای پایانی یک سالگی روزهای شیرین کنجکاوی ها و شیطنت های بی حدو حساب و گهگاهی هم خطرناک تو روزهایی که بلاخره تنبلی رو کنار گذاشتی و هر روزش یه واژه جدید به دایره لغات شیرینت اضافه میکنی و من و غرق لذت و شادی میکنی. ماه آبان هم با وقایع تلخ و شیرینش تموم شد به جز یه مشت خاطره رنگ و وارنگ چیزی برامون به یادگار نموند خدا کنه که همه ی خاطرات کودکیت رنگ هاشون شاد و قشنگ باشه نازنینم اول از همه بگم که شب تولد منم امسال واسم یه سورپرایز بینطیر شد که با برنامه ریزی عمو س...
1 آذر 1393

شاهکار جدید...!!

واااای از دست پسرک شیطونی که حتی یه لحظه هم نمیشه ازش غافل شد. کیان مامان الان و درست در همین لحظه میتونم رسما اعلام بکنم که هیچکدوم از لوازم آرایش هام از دست شما سالم نمونده و همه داغون شدن دیگه نمی دونم باید کجا قایمشون کنم تا از دست برد تو در امان بمونن هرجایی که میزارمشون انگاری تو جاسازشون کردی که حتی بهتر از من ادرس دقیقشون رو بلدی امروزم آخرین دست بردو به خوشرنگ ترین رژم زدی و اینم شد قیافه ات ...
7 آبان 1393

دایره لغات

شاه پسرم تقریبا یک ماهی میشه که تصمیم گرفتی حرف بزنی و ارتباطت با ادم های اطراف رو از طریق کلامی برقرار کنی تا پانتومیم به قول بابامجید زحمت حرف زدن زیاده و تو ترجیح میدی انرژیتو ذخیره کنی برای شیطونی و کارهای مورد علاقه ی دیگه اما دلم خواست تا اینجا چندتا از لغات مورد علاقه ی خودم رو که بانمک تر از بقیه اداشون میکنی واست بنویسم تا بعدها ببینی و بخونیشون هندر: آسانسور مابمه: قابلمه مایین: ماشین خه: خرس مون: نون نانا: قرص نعنا تد: کرم کنجد دش: کفش بار: جوراب اب: اسب موو: گاو کوچولوی شیرین زبونم دوستت دارررم       ...
6 آبان 1393

آباااااااان...!!

دل به دلت که میسپارررم خون رگهایم با سرعتی دوچندان جریان می یابد پرنده ی کوچک خوشبختی من روزهای کودکی ات یک به یک سپری میشود و من هر روزش را به رسم عاشقی سجده ی شکر به جا می اورم.خدااااای خوبم ممنون از اینکه کیانم رو مهمون همیشگی قلبم کردی اما پروردگاراااااا هیچکدووم از بنده هاتو با غم بچه اش امتحاان نکن. خدای لحظه های دور و نزدیکم این فرشته های کوچولو این برکت های خونه ها این پرنده های خوشبختی رو به پدر و مادرشون ببخش. اینارو واسه این میگم که چندروز پیش یه خبر خیلی خیلی بد حال و احواالمو دگرگون کرد. امیدواارم که تک تکمون از امتحان الهی سربلند بیرون بیاییم. خدایاااا تو این روزهای سرد پاییزی دلامون به رحمت ...
6 آبان 1393

little music man......موزیک من کوچولو!!!!

کیان مامان اینروزا علاقه شدیدی به اهنگ و موسیقی اونم با صدای بلند پیدا کردی! وبا هر موسیقی که به نظر خودت جذاب و جالب باشه مشغول رقص و پای کوبی میشی.. قربون اون قر دادنت بشم من امیدوارم که همیشه شاد باشی و برقصی و بخندی. توی تبلیغات تلویزیونی عاشق تبلیغ دستما کاغذی teno با اون خرس سفیدش تبلیغ کنسرت شهره و مایکل تو انتالیا و از همه مهمتر تبلیغ نوشابه پپسی هستی. اهنگ میان پرده ی شبکه nex1 هم خیلی دوست داری تصمیم دارم در اولین فرصت اینا رو ضبط کنم تا بعدها ببینی و بدونی از چه چیزای ساده ای شاد میشدی و غرق لذت..   ...
4 مهر 1393

شیطنت های گاه و بیگاه تو !!!!

گل پسر شیطون امروز یه گندکاری بزرگ انجام دادی و کل جعبه ی کرم مامانی رو به لباس و دست و صورتت مالیدی حسابی من و شاکی کردی. درست دو ساعت بعد این بلا رو سر لوسیون بدنت آوردی و اونو روی زمین ریختی و کلی هم از کارت لذت بردی و اینقدر کثیف کاری کردی که با لباس راهی حموم شدی تا اونجا تمیز بشی. اما توی حموم همش داد و فریاد میکردی که: ماما دمال یعنی (مامان دستمال بده) اگرچه که شاهکار آخرت منو از عصبانیت به مرز سکته رسونده بود اما شیرین کاری های تو حمومت و تلاشی که واسه ی توضیح کارت از خودت نشون دادی نه تنها عصبانیتم رو از بین برد حتی خستگی کل روزم رو از بین برد و هر بار که به صورتت نگاه کردم دست و پای کرم مالی شدت جلو...
3 مهر 1393

روزهای شهریوری ما....!!

جان جانانم صبح قشنگ شهریوریت بخیر و خوشی امیدوارم تموم صبح های قشنگ زندگیت به شیرینی و پر انرژی بودن روزهای به یادموندنی کودکیت باشه نازدونه ی مامان پسر پرانرژی و شیطونم روزهای اخر شهریور تند تند میگذرن تا جاشوون رو به پاییز برگ ریزون بدن. اینروزا بوی درس و مدرسه تو کل شهر پیچیده و هر جایی که میری صحبتش براهه آترین کوچولو دختر عموی ناز مهربونت هم امسال به جمع بچه مدرسه ای ها پیوسته و چند روزی میشه که شاگرد پیش دبستانی حساب میشه آترین عزیزم امیدوارم که تمام مراحل تحصیلت رو با موفقیت پشت سر بزاری و روز به روز باعث سرافرازی پدرو مادرت بشی راستی کیان مامان عمو بهزاد و مریم جون واسه تعطیلات تابستون مسافرت رفته بودن و بر...
20 شهريور 1393