سیصد و چهل روزگی...
کیانم ناز دانه ی مادر!!
یاد تو این روزها تاثیری دوگانه بر من مادر دارد:از یک سو دلتنگی و از سوی دیگر آرامش!!
چنان نیکو و زیبایی که حتی لحظه ای ندیدنت قرار از دلم میرباید
و چنان جاودان و ابدیی که گویی همیشه با منی....
داستان بودن و نبودن است حال این روزهای من!!!
قصه ی بی پایان دیدن و ندیدن که تو با بودنت تا به ابد پیوندشان زده ای
به رنگین کمان بی رنگ عشق
به قراری مالوف در فرار از روزمره گی
و در نهایت به تک تک ثانیه های بودن پدر و مادر ی که تو معنای خوشبختی شان هستی!!
امروز تو سیصد و چهل روزه شدی
و من سیصد و چهل شب است که مادرم!!!!!
جان مادر این هم بهانه ای دیگر بود برای تلنگری بر خودم
به اینکه با تو چه بی نیاز و آرامم.
آرزوی بی پایانم!!!
بودنت برایم تجسم هزاران حس خوب است.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی