وای وای گاززززززززززززززززززز!!!!
قند عسل مامانی
چندروزی میشه که گاز گرفتن رو یادگرفتی و حسابی از خجالت همه در میایی.
گل پسرم این کارت درست نیست.اما من نمی دونم چجوری باید اینو بهت یاد بدم که تکرارش نکنی.
وقتی بهت میگم نکن با لبخند نگاهم میکنی و به سرعت کارت رو تکرار میکنی
هرچه زودتر باید باهات مبارزه کنم تا این عادت رو ترک کنی وگرنه به زودی دیگه هیچ جایی نمیتونیم بریم
چون شازده پسرمون همه رو داغون میکنه.
قربون اون نگین های تیزت برم تو حالا حالاها با دندونات کار داری و باید ازشون مراقبت کنی.....
فدای اون چشمای مهربون و شیطونت برم من که وفتی اعتراضمون رو میبینی
برق میزنن اما فکر میکنی اینم یه بازیه....
مامانی به خدا دندونات خیلی درد داره به من رحم بکن.....
پسرم توی این یکی دو روز اخیر ماهی و عسل هم خوردی و با مزه هاشون اشنا شدی
خوشحالم از اینکه داری به دنیای خوراکی آدم بزرگ ها وارد میشی و یواش یواش شریک
سفره ی مامان و بابا شدی.
شیرمرد من قایم شدن پشت مبل هارو تازه یادگرفتی واز جای جدیدت هم کلی خوشت میاد.
عاشقانه توپ هاتو دوست داری و هر بار ازت میپرسیم توپت کجاست
سریع دنبالش میگردی و اگر دور از دسترست باشه بلند بلند میگی:
بوپ بوپ بوپ بوپ بوپ
واینقدر به کارت ادامه میدی تا بهت بدیمش.
یه کار خطرناک دیگه ای هم که یادگرفتی اینه که توی صندلی غذا خوریت سرپا می ایستی و
به سمت میز صبحانه میری و اگر ازت غافل بشی روی کانتر آشپزخونه هم میری.
واسه خودت یه پا مرد عنکبوتی هم شدیااااااااااااااا!!!!
به قول مامانی اعظم روزهای آزادی و استقلال تو شروع و
روزهای استراحت و اطمینان از اینکه جات امنه برای من تموم شد....
ماه مهربون من!!
هر روز و هر دقیقه به خدای بزرگ میسپارمت تا اونی که همه چیز تحت فرمانشه
تو رو هم درپناه خودش داشته باشه!!!
اینم یه شعر ستاره ای برای تو که ستاره ی خونه ی مایی!!
شب که میشه ستاره ها راهی آسمون میشن
دور وبر ماه میشینن همدل و هم زبون میشن
شب ها بیا کنار هم به آسمون نگاه کنیم
ستاره ها رو ببینیم با هم دیگه دعا کنیم
به یاد بیاریم که خدا ما آدما رو آفرید
ماه قشنگ نقره ای ستاره ها رو آفرید
بیا با هم بگیم خدا.تو ای خدای مهربون
هرکسی که به یادته به آرزوهاش برسون.