میترسم.مضطربم و.......
کیانم عزیز کوچولوم..........
میترسم.مضطربم
اما با اینکه میترسم و سخت مضطربم
باز تا آخر دنیا با تو و در کنارت میمانم
میایم کنارت با گفتگویی ساده
و آهسته تمام رویاهایت را بیدار می کنم و زیر لب میگویم:
نازنینم برایت آب اورده ام تشنه نیستی؟؟!!!!
شیر مرد من!!!!
جونم واست بگه که امشب مامانی با یه دنیا غم و استرس و اضطراب اومده تا باهات درددل کنه.
می خوام اینو بدونی که تموم دنیای منی.......
خوب می دونم که می دونی عاشقانه دوستت دارم اما بازم واست میگم تا برای همیشه ها ملکه ی
ذهنت باشه........پس یکی یکدونه ی من دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارممممم.
پسرم
چند وقتی میشه که یکمی مریض شدم وکمابیش درگیر دکتر و درمان بودم.اما متاسفانه مشکلم با دارو
حل نشد و دکترم تشخیص داد که باید بستری بشم
و به این ترتیب مامانی سه شنبه میره بیمارستان و یکی دو روزی اونجا میمونه.
این از مرگم برام بدتره که تنهات بذارم اما چه کنم که چاره ای ندارم.....
عزیزکم مامانی و ببخش..................
قول میدم زود زود برگردم و یه مامان پر انرژی واست بشممممممم
پس توام صبوری کن.......
کیانی مامانی و ببخش که این چند وقت اینقدر در گیر خودم بودم.
وقتی به چشمهای معصوم و مهربونت نگاه میکنم از خودم شرمنده میشم
اگه مامان خوبی نبودم ببخش.این تنها چیزیه که ازت می خواممممم.
پسرم
برگ گلم
غنچه ی خوش آب و خوش رنگ دلم
خنده زن بر چشمهای خسته ام
خانه ام سبز از صدای خنده های شاد توست
مادرت مست از نوازش های توست
اشک های سرد خود را پاک کن
گرمی قلب مرا با جان خود احساس کن
گوش بسپار ای عزیزم تو به لالایی حزین مادرت
خوش بخواب!!!!!
دیده من تا سحر.فانوس گرم و روشن دنیای توست!