اولین گندکاری مامان سیما...
شاهزاده ی من!!
یه سلام گنده به اندازه ی گندکاری که برات انجام دادم به تو که بهترین هدیه خدایی!!!
کیانم.خاله ی بزرگ من رفته بود حج تمتع و زیارت خانه خدا
و من هم بعد بازگشت از تهران تازه مشغول سر و سامان دادن به کارهام بودم و آماده کردن لباسهای
هر سه تاییمون.
جلوی موهات بلند شده بود و نا مرتب بهمین خاطر تصمیم گرفتم وقتی توی خواب هستی
یکمکی چتری هاتو مرتب کنم
اما درست وقتی سردی تیغه ی قیچی رو روی صورتت حس کردی سرت رو تند تند تکون دادی
ومنم کنترل قیچی رو از دست دادم و موهاتو چپکی قیچی کردم
وبه این ترتیب مرتب کردن موهای شما منجر به جنگ جهانی بین من و بابا مجید شد که از وضع موهات
بسیار بسیار شاکی بود.
نمی خواستم اینجوری بشه اما اتفاق افتاد.امیدوارم که موهات هر چه زودتر بلند بشه و از
این وضع خنده دار نجات پیدا کنی.
مامان و ببخش.
خیلی خیلی دوست دارم زشتکی من!!!!!
اینم یه عکس از موهات به سفارش خاله مهدیه که در
تاریخ 9.8.1392 به این پست اضافه شد.